بازتاب مقاله «مدیریت پسماند در بنبست ناکارآمدی» در خبرنامه هفتگی مدیریت تعارض منافع – شماره هفتم
فساد حاکم بر جمعآوری، تفکیک و پردازش پسماندها خصوصاً در کلانشهرها، که گاه مافیای پسماند نامیده میشود، فسادی سازمانیافته و منسجم با شبکهسازی قوی و دارای گردشهای مالی بالاست که گاه حتی پوششی برای پولشویی و قاچاق است. رویکرد حاکمیت در برخورد با این فساد سازمانیافته بسیار منفعلانه، واکنشی، دستوری، کند و تنبل است.
در دو دههٔ اخیر، شهرداریها از تصدیگر (نهاد حاکمیتی) به کارفرما (بنگاه اقتصادی) تبدیلشدهاند که هدف اولشان بهجای خدمت، به حداکثر رساندن درآمد در رقابت اقتصادی در بازار است. بر همین اساس نگاه شهرداریها از «پسماند بهمثابه یک مشکل که باید حل شود» به «پسماند بهمثابه یک کالا که باید فروخت» تبدیل شدهاست و گاه حتی در میان مدیران شهرداری رقابتی بر سر کسب درآمد از فروش پسماند بهعنوان یک دستاورد دیده میشود! چنین رویکردی به دنبال خود فشار بر پاییندست (شرکتهای بازیافت پسماند) و تعارض منافع با مشارکت شهروندان (گفتمان انگیزش و تحریک حس منفعتطلبی شهروندان برای مشارکت در چرخهٔ مدیریت پسماند) را میآورد و با ناممکن شدن مشارکت شهروندی و بخش خصوصی، مدیریت پسماند در دور باطل ناکارآمدی باقی میماند.
بهعنوانمثال، از مصادیق مهم تعارض منافع میان شهرداری با شهروندان و بخش خصوصی در مدیریت پسماند میتوان به فشار شهرداریها به استارتآپهای نوپای جمعآوری و تفکیک پسماند از درب منازل اشاره کرد که شهرداریها با صدور نظامنامه نحوه فعالیت ارائهدهندگان خدمات هوشمند تفکیک پسماند ارزشمند، استارتآپها را ملزم نمودهاند که:از شهرداری مجوز فعالیت بگیرند؛ پسماند ارزشمند جمعآوریشده از هر منطقه را فقط به پیمانکار پسماند همان منطقه (طرف قرارداد شهرداری) تحویل دهند؛ قیمت خرید انواع پسماند خشک ماهانه توسط شهرداری تعیین شود؛ یک درصد از درآمد ماهانه حاصل از فروش پسماند بهعنوان کارمزد پشتیبانی سامانه و نظارت به شهرداری پرداخت کنند.
در بخش شهروندی، بدل گردیدن فعالیت شهرداری از مدیریت تصدیگرایانه (خدمت)، به مدیریت کارفرمایی (رقابت) باعث بروز تعارض منافع میان این نهاد حاکمیتی و نهادهای شهروندی شدهاست، چراکه کارآمدسازی مدیریت پسماند با مشارکت شهروندی و سهیم نمودن ایشان در منافع چرخه بهعنوان انگیزش، با به حداکثر رساندن درآمد از فروش پسماند جمعشدنی نیست. بر همین اساس، این تعارض منافع در کنار سایر قوانین مخل کسبوکار موانع جدی مشارکت شهروندان و بخش خصوصی در این حوزه هستند.
احیاء سرمایهٔ فرسودهٔ اجتماعی و مشارکت دادن شهروندان در مدیریت جامعه، که این امر مستلزم عبور از نگرش سطحی، بخشی و بنگاهی در برابر منافع ملی، ایجاد انگیزهٔ اقتصادی برای شهروندان در راستای شرکت و همکاری در فرآیندها و تحقق تفکیک پسماند در مبدأ با همکاری شهروندان است که این راه کاهش هزینههای چرخه و کارآمدسازی فرآیندهای پاییندستی ازجمله بازیافت، بازیابی و دفن را در پی خواهد داشت.