مدیریت پسماند در ایران، وضعیت موجود چقدر با باورهای عامیانه منطبق است؟
«متاسفانه برخی باورهای کلیشهای در کشور وجود دارد که پسماند تولیدی ایرانیها بسیار بالاست و بیش از میانگین جهانی است و اخیرا هم یکی از مسئولان شهرداری تولید پسماند ایرانیها دو و نیم برابر آلمانیها اعلام کرده که اصلا به اصطلاح این گزاره شاخدار است!
در همان گزارشی که در ابتدای یادداشت اشاره فرمودید و گزارشهای عامیانهی دیگر بسیار دیده میشود که تولید پسماند ایران با متوسط جهانی مقایسه شده و از بالاتر بودن رقم آن نسبت به متوسط جهانی، نتیجهگیری به عمل آمد که مردم ایران، از نظر فرهنگی مصرفگرا هستند! حال آنکه اولا قدرت خرید مردم ایران در شرایط فلاکتبار اقتصادی کنونی به شدت کاهش یافته و عملا به جز نیازهای اساسی توانی برای مصرف نماندهاست؛ ثانیا تولید پسماند ارتباط مستقیم با رفاه اقتصادی و قدرت خرید دارد و مثلا آلمان بیش از ۲ برابر ایران تولید پسماند دارند و آمار ارقام کشورهای توریستی هم تقریبا بر همین مبناست.
بر همین اساس تولید پسماند را باید در کانتکست تولید ناخالص داخلی و سطح رفاه اقتصادی سنجید و مقایسه کرد و متوسط جهانی تولید پسماند که در آن کشورهای فقیر رقم متوسط را پایین میآورند، معیار گمراهکنندهای است. همین الان به جرأت میتوان گفت تولید پسماند ایران از کشور ترکیه که برای چند دهه رقیب نسبتا هموزنی از نظر جمعیت و GDP و فرهنگ و تاریخ و… برای کشورمان بوده کمتر است.»
امین صدرنژاد، دبیر اتحادیه صنایع بازیافت ایران در گفتگو با فصلنامه اختصاصی مهندسی شیمی و پلیمر؛ شماره ۲۲ زمستان ۱۴۰۰:
آقای صدرنژاد، چندی پیش مطلبی به قلم محمدمهدی حاتمی در شبکههای اجتماعی به طور گسترده منتشر شد با عنوان «درآمد بازیافت زباله در آمریکا ۹۱ برابر درآمد نفت ایران». نظر شما در مورد این یادداشت چیست؟
من هم این یادداشت را مطالعه کردم و متاسفانه باید عرض کنم بخش بسیاری از آن خصوصا در مورد وضع موجود در ایران فاصلهی بسیاری از شرایط موجود در کشور دارد و شاید اصلا بتوان بر ترسیم وضع موجود در این مقاله برچسب سطحی یا احساسی زد.
به عنوان مثال در این یادداشت آمده «درآمد ترکیه از بازیافت ۶۰۰ میلیون دلار است» اما «در ایران اما زبالهها یا در طبیعت رها شده و یا به رواج زبالهگردی دامن زده است.» که گزاره دوم مشخصا از آنجا میآید نویسنده یادداشت نه دانشی از انواع پسماند دارد و نه اطلاعی از وضعیت ایران و از این عبارت چنین برداشت میگردد که ایران حتی ۱ ریال هم از بازیافت پسماندها درآمد کسب نمیکند و همه چیز را دور میاندازد، حتی مثلا تیر آهنی که از تخریب یک ساختمان حاصل میگردد!
درآمد ایران از یازیافت چقدر است؟
نارسایی و کاستی در حوزهی آمار، اطلاعات و دادهها در کشور مشکلی کلان و مزمن است که نمودهای آنرا میتوان در عدم امکان محاسبه صحیح تولید ناخالص داخلی (GDP)، تغییر شاخصها در محاسبه نرخ تورم، عدم اعلام نرخ تورم توسط بانک مرکزی، عدم امکان محاسبه دقیق قیمت حاملهای انرژی (گاز، بنزین، برق و…) و بسیاری دیگر از حوزههای مشاهده کرد. این کاستی و نارسایی در حوزه مدیریت پسماند بسیار شدیدتر است و میتوان بیان کرد که هیچگونه آمار و اطلاعات قابل اتکایی از میزان تولید و ترکیب پسماند و حجم بازار در کشور موجود نیست. علت اصلی این امر در حوزهی مدیریت پسماند، فعالیت بخش از بزرگی از بازار در اقتصاد غیررسمی و غیرشفاف (جریان زبالهگردی-گاراژهای جمعآوری پسماند در اطراف شهر-عدم وجود شرکت ثبتشده-معاملات غیرمستند و غیررسمی) است که امکان هرگونه پایش و آمارگیری را ناممکن میسازد.
با این وجود بر اساس تولید محصولات نهایی شرکتهای بزرگ، رسمی و شناسنامهدار حوزهی بازیافت، میتوان به نوعی تخمین زد که درآمد ایران از بازیافت تقریبا برابر با ترکیه (نیم میلیارد دلار) هست و اندازهی واقعی این بازار (یعنی اقتصاد رسمی و غیررسمی) ۵ الی ۶ برابر این رقم باشد.
این شرکتهایی که میفرمایید چه شرکتهایی هستند؟
امروزه در کشور بخش بزرگی از تولید شرکتهای ذوب فلزات، تولید کاغذ، تولید الیاف پلیمری، تولید لاستیک، تصفیه مجدد روغن و… از فرآیند بازیافت حاصل میگردد و به جرأت میتوان گفت برخلاف باور نویسندهی آن یادداشت که مطرح فرمودید در بسیاری از نقاط کشور حتی ۱ کیلوگرم فلز، PET، کاغذ، روغن موتور، لاستیک، زباله الکترونیک و… در طبیعت رها نمیشود و حتی به مراکز دفن نیز وارد نمیشود.
یعنی از نظر شما در ایران هیچ زبالهای به طبیعت وارد نمیشود یا به مراکز دفن نمیرود؟ پس منظره کثیف کنار جادهها یا بوی آرادکوه یا تصاویر جنگلهای شمال کشور که مملو از زباله شده چیست؟
پسماند از دو بخش قابل بازیافت و غیر قابل بازیافت تشکیل میگردد که میتوان بخش قابل بازیافت آنرا دارای ارزش اقتصادی دانست و بخش غیرقابل بازیافت آنرا فاقد ارزش اقتصادی. طبیعتا رویکرد در برخورد با این دو بخش نیز با هم متفاوت است. یعنی بازیافت پسماندهای ارزشمند فینفسه یک فعالیت صنعتی که منجر به تولید کالا و فروش آن در بازار میگردد، اما فرآیندهای مدیریت پسماندهای غیرقابل بازیافت ماهیتی خدماتی دارد و منجر به تولید کمپوست، انرژی و یا دفن در مقابل دریافت رقمی به عنوان تعرفه خدمات میشود.
از نقطهنظر علمی هم، مطابق قانون دوم ترمودینامیک روند کلی تغییرات در جهان هستی، به سوی کاهش کیفیت و اضمحلال است و تبدیل ماده یا انرژی از کیفیت پایین به بالا، مستلزم صرف هزینه خواهد بود. پس هیچ کالایی پس از مصرف کیفیت و مطلوبیت اولیهی خود را ندارد. بر همین اساس، مدیریت پسماند شامل فرآیندهایی هزینهبر است که برای افزایش کیفیت و بازگرداندن کالاهای مصرفشده به زنجیرهی ارزش یا به حداقل رساندن ردپای آنها بر محیطزیست به کار میآیند.
بر همین اساس باید به چند نکته توجه کنیم، اولا پسماند رهاشده در محیط اغلب فاقد ارزش اقتصادی است، ثانیا بخشی از آن ناشی از بدفرهنگی و نبود ابزارهای تنبیهی، تشویقی و فرهنگی کارآمد در جامعه بودهاست که بر تنبیه تأکید ویژه دارم، ثالثا در بسیاری از موارد نیز متأثر از ناکارآمدی چرخهی بیمار جمعآوری پسماندهاست.
مراکز دفن چطور؟
فرآیندهای تولید کمپوست (هضم هوازی)، تبدیل پسماند به انرژی (زبالهسوزی، هضم بیهوازی، تولید گاز زیستی، تولید RDF و…) و دفن پسماند اساسا فرآیندهایی اجتنابناپذیر هستند به راهکارهای انتهای خط معروفند و هر کدام هم یک کسبوکارند و همه هم خدماتی هستند و تعرفه خدمات یا Gatefee دریافت میکنند.
در هیچ کشوری هم نمیتوان دفن پسماند را به صفر مطلق رساند و بالاخره حتی اگر از طریق بیشینهسازی تفکیک از مبدأ و بازیافت پسماندهای قابل بازیافت و در عین حال تبدیل پسماندهای غیرقابل بازیافت به انرژی یا کمپوست هم میزان دفن کاهش یابد، باز هم مقداری مواد باقیمانده یا در اصطلاح ریجکتی باقی میماند که باید دفن گردند و با آنها هیچ کار دیگری نمیشود کرد. این هم یکی دیگر از مصادیق قانون دوم ترمودینامیک در مدیریت پسماندهاست.
اصلا منظور شما از این فرآیندهای مدیریت پسماند چیست و میتوانید توضیح بدهید که شامل چه مراحلی با چه ماهیت اقتصادی است؟
مدیریت پسماند شامل فرآیندهای کاهش تولید پسماند (فرهنگی-اجتماعی)، تفکیک از مبدا (فرهنگی-اجتماعی با انگیزش اقتصادی)، جمعآوری (تولید خدمات)، پردازش (تولید خدمات)، بازیافت (تولید کالا)، بازیابی (تولید خدمات+مواد اولیه یا انرژی) و دفن (تولید خدمات) است. بر همین اساس، باید توجه داشت که ماهیت مدیریت پسماند بیش از آنکه معطوف به تولید کالا باشد، معطوف به تولید خدمات است.
یعنی بخش اعظم هزینههای بنگاههای اقتصادی در مدیریت پسماند، نه از فروش کالا، که از فروش خدمات پوشش داده میشوند. این رقم در قالب دریافت هزینهی بازیافت کالا در فرآیند بازیافت، تعرفهی پسماند ورودی به سایت در فرآیندهای بازیابی و دفع، هزینهی جمعآوری پسماند در فرآیند جمعآوری و… تعریف میشود و گاه از ۶۵درصد تا کل درآمد بنگاههای اقتصادی را شامل میشود.
از طرف دیگر نیز تمامی این فرآیندها از جمله بازیافت در اصطلاح سوبسیدبگیر یا اعانهبگیر از دولت هستند و بدون حمایت مادی و پرداخت ارقامی که توسط دولت از طرف تولیدکنندگان اولیه دریافت میشود به ایشان، پایداری اقتصادی این فرآیندها غیرممکن خواهد بود.
منظورتان از حمایت مادی دولت چگونه حمایتی است؟
به دلیل محدودیتهای علمی و فنآوری، حتی در آلمان هم نمیتوان ۱۰۰درصد کالاهای تولیدی را بازیافت کرد و به زنجیره ارزش بازگرداند. پس مشخصا در سراسر جهان تولیدکنندگان اولیه و صنایع بالادستی، در بازار بزرگتر از بازیافتکنندگان هستند. پس بدون تعریف مکانیزمهای تضمین رقابت در بازار، بازیافتکنندگان در بازار از تولیدکنندگان کالای نو شکست میخورند و خارج میشوند. از همین روی، راهکار کشورهای توسعهیافته برای کارآمدسازی و پایداری مدیریت پسماند ایجاد مشوق و تعریف چارچوبهای حمایتی از فعالان و بنگاههای اقتصادی مدیریت پسماند در جهت رقابتی کردن بازار بودهاست.
امروزه در کشورهای توسعهیافته، علاوه بر معافیتهای مالیاتی فعالیتهای مرتبط با مدیریت پسماند، سیاستگذاران از چارچوبهای «امتداد مسئولیت تولیدکننده یا EPR» پیروی میکنند. در این چارچوبها، هزینهی بازیافت هر کالا در لحظهی تولید از تولیدکنندهی اولیه اخذ گردیده و در هنگام بازیافت به بازیافتکنندهی آن کالا پرداخت میگردد. این امر باعث میشود که کالای نو از کالای بازیافتی گرانتر شده و تمایل به خرید کالاهای بازیافتی افزایش یابد. علاوه بر این نیز، گاه مکانیزمهای اجباری برای استفاده از مواد اولیه بازیافتی در تولید کالاهای نو به کار گرفتهمیشود.
پس توجه کنید که شما به عنوان یک بازیافتکننده در بسیاری از کشورهای جهان، نهتنها پسماند ارزشمند را به صورت رایگان در کارخانه تحویل میگیرید و بعضا مشمول معافیت مالیاتی میشوید، بلکه علاوه بر فروش کالای تولیدی خود، رقمی به اسم هزینهی بازیافت کالاها را نیز به مانند تعرفهی خدمات دریافت میکنید! اساس EPR، رقابتپذیری، مسئولیت اجتماعی و اقتصاد چرخشی است و کشورهای آلمان و سوئد از پیشگامان این حوزه در جهان هستند.
ضمنا، مشابه چنین سوبسیدها، تعرفهها و دخالتهایی در بازار، دقیقا در حمایت از انرژیهای نو هم دیده میشود. به این ترتیب که از تولیدکنندگان گازهای آلاینده (مثل نیروگاههای زغالسنگ) تعرفههای دریافت میگردد و به تولیدکنندگان انرژیهای پاک پرداخت میشود. چرا که به خودیخود برق تولیدی از زغالسنگ یا گاز طبیعی ارزانتر از انرژیهای نو تمام میشود و بدون حمایت، انرژیهای نو باید از بازار خارج شوند.
قانون کمک به ساماندهی پسماندها در سال ۱۳۹۴ در همکاری اتحادیه صنایع بازیافت و ریاست وقت سازمان حفاظت محیطزیست (سرکار خانم دکتر ابتکار)، دقیقا برای قانونی کردن چنین مکانیزمهای حمایتی، کلید خورد و بحث معافیت مالیاتی فعالان مدیریت پسماند در کنار اخذ هزینه بازیافت از صنایع بالادست و تولیدکنندگان اولیه و پرداخت آن به بازیافتکنندگان به نسبت بازیافت هر کالا در آن مطرح شد. اما در گذر زمان، هزارتوی بروکراتیک فرآیندهای حاکمیتی، تغییر ترکیب دولت در سال ۹۶ و بخشینگری و شیطنتهای برخی نهادهای ذینفع، از دو هدف فوق، تنها معافیت مالیاتی نصیب صنعت مدیریت پسماند گردید و بحث هزینه بازیافت از اساس به ابزاری جدید برای اخذ مالیات توسط دولت از صنعتگران بدل شد!
نقش مردم در تولید پسماند در ایران چیست؟
نقش مردم در عمل پررنگترین نقش است و مردم مهمترین نقشآفرین این حوزه هستند. چه در بحث تولید پسماند و چه در بحث تفکیک از مبدأ.
تولید پسماند مردم ایران چه وضعیتی دارد؟
متاسفانه برخی باورهای کلیشهای در کشور وجود دارد که پسماند تولیدی ایرانیها بسیار بالاست و بیش از میانگین جهانی است و اخیرا هم یکی از مسئولان شهرداری تولید پسماند ایرانیها دو و نیم برابر آلمانیها اعلام کرده که اصلا به اصطلاح این گزاره شاخدار است!
در همان گزارشی که در ابتدای یادداشت اشاره فرمودید و گزارشهای عامیانهی دیگر بسیار دیده میشود که تولید پسماند ایران با متوسط جهانی مقایسه شده و از بالاتر بودن رقم آن نسبت به متوسط جهانی، نتیجهگیری به عمل آمد که مردم ایران، از نظر فرهنگی مصرفگرا هستند! حال آنکه اولا قدرت خرید مردم ایران در شرایط فلاکتبار اقتصادی کنونی به شدت کاهش یافته و عملا به جز نیازهای اساسی توانی برای مصرف نماندهاست؛ ثانیا تولید پسماند ارتباط مستقیم با رفاه اقتصادی و قدرت خرید دارد و مثلا آلمان بیش از ۲ برابر ایران تولید پسماند دارند و آمار ارقام کشورهای توریستی هم تقریبا بر همین مبناست.
بر همین اساس تولید پسماند را باید در کانتکست تولید ناخالص داخلی و سطح رفاه اقتصادی سنجید و مقایسه کرد و متوسط جهانی تولید پسماند که در آن کشورهای فقیر رقم متوسط را پایین میآورند، معیار گمراهکنندهای است. همین الان به جرأت میتوان گفت تولید پسماند ایران از کشور ترکیه که برای چند دهه رقیب نسبتا هموزنی از نظر جمعیت و GDP و فرهنگ و تاریخ و… برای کشورمان بوده کمتر است.
مشارکت مردم در مدیریت پسماند چطور؟
این مشارکت در تفکیک از مبدأ متبلور میشود و خوب وقتی ما در کشور نظام تفکیک از مبدأ نداریم و انگار حاکمیت هم نهتنها ارادهای برای آن ندارد بلکه بیمیل هم نسبت به آن هست، پس مشارکت مردمی هم نداریم!
مشارکت در مدیریت پسماند کشورهای توسعهیافته چگونه است و تأثیر آن چیست؟
تمامی تجربیات موفق جهانی و منابع علمی، بدون هیچ استثنائی، تا به امروز نشان دادهاند مدیریت پسماند تنها به شرطی کارآمد میگردد که مشارکت اجتماعی، به عنوان بنیان مدیریت پسماند محقق گردد. بنا به دانش موجود نیز، هر کس در هر کجای جهان ادعا کند راهکاری ابداع کرده که بدون مشارکت اجتماعی و حضور شهروندان در فرآیند، کارآمد (بهصرفه) و اثربخش (دارای کیفیت مطلوب) است، ادعایی گزاف، غیرعلمی و خلاف بدیهیات کردهاست.
دلیل مطلب فوق هم به وضوح این است که هیچ شهروندی در جامعه، فارغ از شغل و جایگاه و سطح درآمد خود، از تولید پسماند مستثنی نیست. بنابراین دو راه وجود دارد، یا اینکه شهروندان بر پایه مناسبات فرهنگی-اجتماعی-اقتصادی در فرآیند تفکیک و جمعآوری شرکت کنند؛ یا اینکه بدون حضور ایشان، پسماند به صورت مخلوط جمعآوری گردد و نیروی کاری استخدام شود تا پسماند مخلوط آلوده که کیفیت و قابلیت بازیافت آن به شدت کاهش یافته را در سایت مدیریت پسماند جداسازی کنند. راه دوم مستلزم صرف هزینه بر جمعآوری مقدار بیشتری از پسماند جداسازی نشده، مزد نیروی کار، هزینههای بهداشتی و هزینه فرصت از دسترفته بازیافت پسماندهای آلودهشده و غیرقابلبازیافت است. اصلا با استخدام چند نفر، میتوان پسماند یک جامعهی ۸۵ میلیون نفری را به درستی مدیریت کرد؟!
در کشورهای توسعهیافته پسماند ارزشمند با مشارکت و مسئولیت اجتماعی شهروندان تفکیک شده و پس از جمعآوری گاه به صورت مجانی در اختیار کارخانههای بازیافت قرار میگیرد. پس مشارکت شهروندی هزینههای مدیریت پسماند را کاهش و کیفیت و کارآمدی کل فرآیندهای بعدی را افزایش میدهد. سایر هزینههای مدیریت پسماند نیز از مالیات تأمین میگردد.
اما در ایران همین عدم تمایل به مشارکت دادن شهروندان در مدیریت پسماند باعث افزایش هزینهها، ناکارآمدی کل چرخه و اتلاف منابع در این حوزه شده که ابعاد آن آنقدر بالاست که گاه تا ۹۰درصد منابع مربوط به مدیریت پسماند در کلانشهرها، فقط در بخش جمعآوری به هدر میرود! این یعنی اشکال سیستماتیک یا ساختاری.
کشورهای توسعهیافته چگونه مشارکت اجتماعی را جلب میکنند؟
فارغ از تمامی موارد مربوط به شاخصهای حکمرانی خوب و سطح رضایتمندی شهروندان از زندگی در اجتماع؛ سه مکانیزم عمده در جلب مشارکت اجتماعی و هدایتگری وجود دارد که برای سه سطح کلی ادراک انسانی پیاده میگردد:
- وضع جرائم و مکانیزمهای نظارتی و بازدارنده (گفتمان صلبی) که باعث میشود وجود مسئله برای شخص پذیرفتهشود. این ابزار برای شخصی با پایینترین سطح ادارک است که تا از جایی ضربه نخورد وجود مسئله را نمیپذیرد.
- وضع اهرمهای تشویقی و مکانیزمهای مشوق اقتصادی (گفتمان انگیزشی) که باعث میشود اهمیت مسئله برای شخص درک شود. این ابزار برای شخصی است که وجود مسئله را پذیرفته، ولی به زبان ساده باید به نوعی به سمت همکاری و مشارکت، هُل داده شود.
- فرهنگسازی و تبدیل مشارکت به امر اخلاقی (گفتمان ایجابی) که باعث میشود شخص بدون توجه به پاداش یا تنبیه، با مسئولیت اجتماعی و اخلاقی خود در راه حل مسئله بکوشد. این ابزار برای شخصی است با قدرت ادراک و اندیشهی بالا، که مسئولانه رفتار میکند و نسبت به اجتماع دغدغهمند است.
عجالتا در جامعه ما هر سه مورد فوق مغفول ماندهاست! تمام گفتار مسئولان بخش حاکمیتی ما نیز صرفا بر کلیشهی «خلأ فرهنگسازی» دلالت دارد، حال آنکه فرهنگسازی صرفا برای بخشی از جامعه که صاحب قدرت ادراک بالا و فرصت اندیشیدن است، کاربرد دارد، نه کل جامعه.
حوزهی مدیریت پسماند چگونه با حوزهی انرژی مرتبط میگردد؟
فارغ از بحث تبدیل پسماندهای غیرقابل بازیافت به انرژی به عنوان یک راهکار انتهای خطی در مدیریت پسماندها، یکی از بزرگترین امتیازات تولید از روش بازیافت (یا تولید از مواد خام ثانویه) نسبت به تولید اولیه (یا تولید از مواد خام اولیه) بهرهوری انرژی در فرآیند بازیافت است.
به این معنی که مثلا وقتی مقطع فولادی از ذوب فلزات ضایعاتی یا قراضه حاصل از تخریب ساختمانها یا اسقاط خودروهای فرسوده تولید میگردد، دیگر انرژی لازم برای استخراج و فرآوری سنگ معدن مصرف نمیگردد و بر همین مبنا صرفهجویی چشمگیری در مصرف انرژی حاصل میشود و به همین دلیل است که امروزه بحث «معدنشهرها» یا معدنکاوی شهری در جهان به بحثی داغ تبدیل گردیدهاست.
این صرفهجویی انرژی در تولید فلزات از روش بازیافت و بازیافت E-Waste ها بالای ۹۰ درصد، در بازیافت پلیمرها از ۴۵ تا ۸۵ درصد، در بازیافت پسماندهای شیمیایی و پتروشیمیایی حدود ۷۰ درصد و در بازیافت کاغذ حدود ۳۰ درصد است.
در پایان، لطفا اتحادیه صنایع بازیافت ایران را معرفی نمایید.
اتحادیه صنایع بازیافت ایران در خرداد سال ۱۳۸۷ با هدف ارتقاء جایگاه صنعت بازیافت در اقتصاد ملی با شمارهی ثبت ۳۱۴۵۳ در اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران تأسیس شد و اکنون دارای بیش از ۲۰۰ عضو دارای پروانه بهرهبرداری و کارت بازرگانی یا کارت عضویت در اتاقهای بازرگانی در ۵ کارگروه تخصصی و مستقل، عبارت از کارگروه بازیافت مواد پلیمری، مواد شیمیایی و پتروشیمیایی، فلزات، صنعت اسقاط و خدمت محیطزیست است.
این اتحادیه به عنوان «صدای صنعت بازیافت»، یگانه تشکل اقتصادی غیردولتی، مستقل و تخصصی حوزهی مدیریت پسماند کشور است که میکوشد از راه بهبود شاخصها در جهت افزایش کیفیت فرآیندهای حکمرانی، تقویت رقابتپذیری و ایجاد فضای گفتگو و تبادل نظر و تجربه، در کنار تمامی نقشآفرینان به سوی اقتصاد چرخشی و توسعهی پایدار کشور حرکت کند.
مهمترین دستاوردهای اتحادیه در بیش از یک دهه فعالیت خود عبارت بوده از بهینهسازی و تجدید ساختار تشکل صنعت بازیافت کشور، تصویب قانون کمک به ساماندهی پسماندها و معافیت زنجیرهی مدیریت پسماند از مالیات مستقیم، ایجاد نهاد تنظیمگر حوزه مبادلات اقلام ضایعاتی و پسماندها در شورای رقابت، ساماندهی مجوزهای کسبوکار از مسیر هیئت مقرراتزدایی و بهبود محیط کسبوکار، تشکیل کمیسیون توسعه پایدار، محیطزیست و آب در ترکیب اتاق بازرگانی، صنایع، و کشاورزی ایران و نمایندگی از بازیافت ایران در مجامع و کمیتههای کارشناسی سازمانهای بینالمللی در اقتصاد سبز بودهاست.
کدام کارگروه وضعیت بهتری از سایرین دارد؟
اگر منظورتان از نقطه نظر اقتصادی است، شرکتهای حاضر در کارگروه بازیافت مواد شیمیایی و پتروشیمیایی، متشکل از کارخانههای تصفیهی روغنهای کارکرده، به دلیل مزیت رقابتی کشور در صنعت نفت و صادرات فرآوردههای نفتی، از شرکتهای سایر کارگروهها اوضاع نسبتا بهتر دارند. هر چند همین شرکتها هم اسیر جمعآوری روغن کارکرده توسط شبکههای غیرقانونی و جریان غیررسمی و قاچاق این فرآوردهها به خارج از کشور هستند و مواد اولیهی ورودی به کارخانههایشان کاهش چشمگیری داشتهاست.
همچنین کارگروه اسقاط و بازیافت خودروهای فرسوده نیز به دلیل ممنوعیت واردات خودرو و عدم به تعهدات قانونی توسط شرکتهای خودروساز در خرید گواهی اسقاط و جایگزینی تولیدات خود با خودروهای فرسوده، بدترین وضعیت اقتصادی را دارند و میتوان گفت فاصلهی چندانی با ورشکستگی کامل ندارند!
در یک جمله میتوان گفت، بحث تأمین مواد اولیه یا همان پسماند ارزشمند، ابرچالش صنعت بازیافت در تمامی حوزههاست.